مانیای جاودان من

چی بگم از روزهای زمستو نیم که هیچ برفی هم نداره 10 دی تولد سمانه جون بود و خیلی هم خوش گذشت البته قسمت خوش مزش بماند واسه ی بعد مانیا حسابی خوش گذروندو بپر بپر کرد ...برای سمانه جون هم امیدوارم همیشه شاد باشه و 100000000000000 ساله شه حالا می خوام از شیرین کاری های مانیا خانم بگم که از یه طرف دل آدم واسش قش می کنه از طرفی از دست کاراش نمودونه سر به کدوم بیابون بزاره برای این که زبون بریزی تا کارت را بیفته یا به آخر اسمه کسی که کارش داری جون اضافه می کنی یا میگی عزیزم دوست دالی از بهترین خصلت هات اینه که حسود نیستی و بقیه ی بچه های هم سن خودتو خیلی دوست داری و باید بگم به قول معروف رفیق فابریکات یکتا ...

خوب سلام به همگی باید اعتراف کنم که اصلا وقت ندارم سرم خیلی شلوغه و درگیر درسام امروز بعد از این همه مدت وقت کردم بیام و یه سری بزنم نمیدونم از کجا شروع کنم ولی یه نی نی جدید به خانوادمون اضافه شده رادین کوچولو 27 آذر به دنیا اومد و ما همگی یه سرگرمی دیگه هم پیدا کردیم از همه بیش تر مانیا خانم خوش حال بود که پسر خاله دار شده و حسابی حواسش به رادین بود فقط کافی بود صدای رادین در بیاد که مانیا مثله جت بپره پیشش خوب بازم خدا روشکر که اومدن بچه ها برای خانواده ها شادی میاره در ضمن یه پسر عمه ی جدید هم در 29 آذر به جمعمون اضافه شد خدا زیاد کنه بچه هارو   ...